گاهی شکوه غم آدما رو میگیره،
مثلا اون کافهچی با معرفتی که وقتی ازش شمع خواستم که تولد یکی از سالهای ۲۰ سالگیم رو که تنها تو کافهش نشسته بودم رو با خودم جشن بگیرم،
اون حزن گرفتش، و من به نظرش باشکوه اومدم،
ولی اون من نبودم که در مردمک چشمان خودم لانه کرده باشم،
حزن بود