اندیشهٔ راست، همون نظام بردهداریه. یه زمانی در قالب خود بردهداری مستقیم؛ یه زمانی به شکل #فئودالیسم؛ یه زمانی هم به شکل #بازار_آزاد و #سرمایهداری.
این اندیشه برای پیشبرد خودش نیاز به #حکومت و مرجع متمرکز #قدرت داره.
وقتی میآیم چیزی مثل #کمونیسم رو در مقابل سرمایهداری علم میکنیم که فقط روش رسیدن به اون قدرت متمرکز و شیوهٔ اون حکومت تعریفشده در راست رو پیشنهاد میده، باعث نمیشه در تقابل با اندیشهٔ راست قرار بگیره و بگیم این چپه! چنین اندیشهای یه مکمل برای همون اندیشهٔ قبلیه.
بوق بعدی>
<بوق قبلی
اگه بخوایم اندیشهای داشته باشیم که واقعاً در تقابل با اندیشه راست قرار بگیره، باید به بنیانهای فکری و نظری اون اندیشه یعنی حکومت و تجمیع قدرت حمله کنه؛ نه که وجودش رو بپذیره و بخواد بهترش هم بکنه.
برای همینه که از دید من، کمونیسم هم به اندازه سرمایهداری، راست محسوب میشه و در عوض، چیزی مثل #آنارشیسم رو که بر پایهٔ نفی حکومت و برابری قدرت در بین تکتک افراد بنا شده، به عنوان یه اندیشه چپ واقعی و درست میپذیرم.
وقتی مرجع متمرکز قدرت وجود نداشته باشه، دیگه امکان بردهداری وجود نداره!
@danialbehzadi
از طرف دیگه، لازم نیست حتماً آنارشیست باشی تا تمرکززدایی از قدرت و دموکراتیک کردن روابط اجتماعی و اقتصادی رو پی بگیری. مثلاً ریچارد ولف _اقتصاددان مارکسیست امریکایی_ معتقده که سوسیالیسم، به رغم تجربه تاریخی شوروی و چین، ربطی به تمرکز دولتی نداره، و از یه شکل ادارهٔ جمعی (تعاونی) و شورایی در خونه و کارخونه و محله و اجتماع دفاع میکنه.
یعنی سامانههای جمعیت و سرزمین به هر حال احتیاج به مدیریت و حکمرانی دارن. باید شیوهٔ حکمرانی غیرمتمرکز و واقعاً دموکراتیک رو پیدا کرد.