@danialbehzadi
خیر
این هم از ایده های فراخلاقانه اون بزرگواره که چون خیلی از زمان خودش جلو بود، نذاشتن اجرا بشه اون موقع.
@Salizan
این جور مواقع نباید به حضرت اعتماد کرد :)
سر دو راهی ام. یه طرف، گوشه امن خودم، ادامه دادن به شرایط فعلی، و داشتن یه آینده نسبتا راحت اما با رشد حلزونی.
طرف مقابل، یه ریسک. ریسکی که می تونه روی 1 تا 3 سال آینده م تاثیر شدیدی بذاره.
اگر خوب پیش بره، تجربه هایی می تونم داشته باشم و نتایجی ممکنه حاصل بشه در این 3 سال که در حالت فعلی شاید 5 6 سال طول بکشه رسیدن بهشون.
اما اگر خوب پیش نره، عملا تمام زحماتم تا امروز می سوزه و حجم زیادی از 3 سال پیش رو رو می بازم.
ریسک کنم یا نکنم؟ نمی دونم. این هفته اما باید تصمیم بگیرم.
یهویی 4 5 نفر اومدن و میخوان که بهشون برنامه نویسی درس بدم خصوصی (جدا جدا ان البته)
عددهای خوبی هم پیشنهاد دارن میدن و شدیدا وسوسه کننده س توی این شرایط مالی.
ولی به خودم قول داده بودم که نذارم زمان تدریسم از 10 ساعت در هفته بیشتر بشه و متعهد موندن به این قول برام توی این مقطع حساس از زندگیم خیلی مهمه.
فلذا چیه این مال دنیا؟ کی بهش لازم داره اصلا؟ :)
@zakiyehp
منم دلم خواست :(
داشتم با مدیر چونه می زدم که سر کیسه رو شل کنه بتونیم نیروی جدید رو زودتر بگیریم توی این بازار مزخرف.
وسطش به صورت غیر مستقیم اشاره کرد که خودتم قراره افزایش حقوق داشته باشی.
به نظر میاد کسایی که قراره از شرکت برن تعدادشون خیلییییییی زیاده و میخواد اونایی که هستن رو هرجور شده نگه داره.
وضع بازار نیرو خیلی داغونه. خیلیییییییییییییی.